رویش

رویش

ای مطرب دل، زان نغمه خوش، این مغز مرا، پر مشغله کن
رویش

رویش

ای مطرب دل، زان نغمه خوش، این مغز مرا، پر مشغله کن

یادی از قرآن

من از قرآن تو ، درس زیادی نگرفتم چرا که مدام دنبال تعابیر امروزی تجدد مآبانه اش می گشتم، اما همان که فهمیدم در پس آوردن بسم الله الرحمن الرحیمت حکمتی داری و آن هم گوشزد کردن نهایت مهربانی ات است به این انسان ناسی، کافی است برای منی که محتاج کوچکترین محبت توام ، تا بگویم از یاد هایی که در روز های مه آلود زندگی ام مرا راه مینمایاند ... .

آنگاه که در زندگی ام نومید شدم از یاری دیگران، آیه ای از قرآنت یادم را نوازش داد و امیدم بخشید: الیس الله بکاف عبده (زمر/36).

آری که تو کافی هستی برای عبدی که بداند ... .

و آنگاه که قلبم لبریز شد از اضطراب نا پایان ایام سراسر گرگ صفتی روزگار، آرامم کرد نوای الا بذکر الله تطمئن القلوبت (رعد/28).

هر لحظه که پیش رفتم و در دوراهی زندگی ، ترس از جاده خاکی های کذایی دلم را لرزاند ، انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا (انسان/3) ی سوره ی انسانت بود که را ه را برایم رو شن گرداند.

ملاک های دوستی ام که تغییر می یافت و مدام ظاهر افراد مرا می فریفت؛ گویا مفهوم آیه ی ان اکرمکم عندالله اتقاکم (حجرات/13) تو بود که معیارم را تصحیح نمود و کمکم می کرد تا نشوم مصداق یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا (روم/7)

عجب فراز و نشیبی دارد این گذر زمان ، ان مع العسر یسرا (شرح/6) ، گویا نمادی شدی برا ی نمایش ناپایداری این روزگار چرخشی به ظاهر زیبا . یوسف را که از چاه نجاتش دادی و عزیز مصرش گرداندی ، مطمئنم ساختی که غربت علی زمانه ناپایدار است و نوای ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند هم چنان پابر جاست .

نام هایت یک به یک متحولم می کنند: الملک القدوس و السلام و المؤمن المهیمن العزیز و الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون (حشر/23)

بگذارید تکرار کنم: سبحان الله عما یشرکون. آری ؛ اوکه منزه است از آنچه که بدان شرک می ورزند.

خدایی که در ذهن ماست آیا همان است که بر عرش مستولی گشته یا همان وجود رؤیایی است که گاه گاهی یادی از او در ضمیرمان ، به درد می آورد نافرمانی وجودمان را ... .

حال که چشمانم تیز بین تر می شود و عقلم عقلانی تر، می بینم که هرچند یکبار هم نشد که در عمق آیاتت غرق شوم و زیبایی مفاهیم سخنانت را درک کنم ، ولی گویا اگر همین توجه سطحی به حرف های بی نهایت ارزشمند تو نبود در گذراندن گودال های سهمگین زندگی و فرار از دسیسه های شیطانی شیطان صفتان روز، برای رسیدن به سطحی از خوبی های معنوی ، لنگ می ماندم و چشم هایم بی سو می شدند برای تشخیص تاریکی از نور، و دستم ناتوان می نمود برا ی گرفتن گوشه ای از خوبی هایی که تو هدیه کردی برای ما ... .

یاد گرفتم از سخنان کوتاه و پرمغزت که از اطاله ی سخن بپرهیزم:

حال با آیه ای از قرآنت که دلم را روشن می نماید به حکومت مهدی موعودت سخنم را به پایان می برم: انا فتحنا لک فتحا مبینا (فتح/1)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.